اشعار ولادت امام حسن (علیه السلام)


در نیمه های ماه بشارت رسیده بود
آقای سبز پوش کرامت رسیده بود

بالا گرفته بود زمین دست خویش را
چون لحظه های سبز اجابت رسیده بود

از عرش حق به روی زمین جبرییل هم
بی شک برای عرض ارادت رسیده بود

این بار اول است که احساس مادری
در فاطمه به اوج لطافت رسیده بود

نیمی شبیه فاطمه نیم دگر علی
در اصطلاح سیب دو قسمت رسیده بود

افطار کرده بود علی با لب و نمک
از بس لبش به اوج ملاحت رسیده بود

آری قدوم کودکیش غرق نعمت است
وقتی گدای شهر به ثروت رسیده بود

پر میگرفت مرد جذامی در آسمان
بر او که از کریم محبت رسیده بود

دیدند در جمل که حسن مثل مرتضی
بر اوج قله های شجاعت رسیده بود

طوفان چنان گرفت به هر ضربه دست او
گویا که رستخیز قیامت رسیده بود

با این وجود در همه ی عمر این غریب
مظلومیت به حد نهایت رسیده بود

آن لحظه ای که شد همه موی سرش سپید
در انتهای کوچه ی غربت رسیده بود

گفتند از درون جگرش پاره پاره شد
وقتی که زهر بر دل حضرت رسیده بود

بر دامن حسین سرش بود و گریه کرد
چون روضه خوان به اوج مصیبت رسیده بود

"لایوم" گفت و رفت به صحرای کربلا
آنجا که قاسمش به شهادت رسیده بود

"لایوم" گفت و دید که در مقتل حسین
حتی لباس کهنه به غارت رسیده بود

"لایوم" گفت و خواهر خود را نظاره کرد
وقتی که زینبش به اسارت رسیده بود

سید حجت بحرالعلومی

*********************

سائلی از تبار سلمانم
عاشقی اهل خاک ایرانم

مقتدایم تویی امام کریم
با تو در اوج برج ایمانم

شیعه ی راه و رسم تو هستم
اینچنین است من مسلمانم

کم من به کرامت تو رسید
کرمی کن، دخیل احسانم

مرغ روحم اسیر و سرگشته
در هوایت همیشه حیرانم

پای عشقت چو میثم تمار
تا همیشه بدان که می مانم

ای بلندای دوش پیغمبر
ای تو فرزند ارشد حیدر

<< سفره دار قدیمی دنیا >>
ای امامِ امام عاشورا

حسن بن فاطمه، بستم
من دخیل لبم به نام شما

از ازل تا ابد گرفتارت
جبرئیل آن امین وحی خدا

یوسف خانواده ی حیدر
بی قرار تو سینه ی زهرا

مثل یک یاکریم بی بالم
روی خاک بقیع تو آقا

پر و بالی بده خدای کرم
ای کریم بن ذوالکرم، مولا

دل من در هوای تو دارد
مثل ابر بهار می بارد

نمک سفره ی خدا هستی
وقف آسایش گدا هستی

شیر مرد جمل به وللهِ
شان آیات هل اَتی هستی

ای امام همیشه ی عالم
نائب شاه لا فتی هستی

تو کرم خانه در سما داری
باعث فخر مرتضی هستی

محرم درد های فاطمه ای
زخمی راه کوچه ها هستی

تو چهل سال خون دل خوردی
شاهد سیلی و جفا هستی

جگرت گُر گرفت و از غم سوخت
با کفن، تیرها تنت را دوخت

مصطفی گودرزی

*********************

حالا كه آسمان دم باران گرفته است
طبع سرودنم چقدر جان گرفته است

از اين طراوتي كه پر از عطر نام توست
دور و بر مرا گل ريحان گرفته است

ممنونم از كرامت تو ، زندگي من...
...از لطف بي حدت سر و سامان گرفته است

دست خودم كه نيست گداي شما شدم
دستم فقط ز دست شما نان گرفته است

اي مهربان شهر مدينه امام من
يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

هر واژه اي كه لايق مدحت نمي شود
هر جمله اي كه در خور وصفت نمي شود

هر كس كه شعر گفت نظر كرده ي تو نيست
مضمون تو به هر كسي قسمت نمي شود

امشب بيا و حال مرا رو به راه كن
آقا اگر براي تو زحمت نمي شود

باني سفره هاي شلوغ مدينه اي
يك بار هم سراي تو خلوت نمي شود

تو قهرمان جنگ جمل بوده اي ولي
از اين حماسه هاي تو صحبت نمي شود

اسطوره ي شجاعت و قدرت امام من
يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

دست كريم تو چقدر بي نظير بود
دنبال مردمان غريب و فقير بود

با دست خالي يك نفر از پيش تو نرفت
از بسكه خير مرحمت تو كثير بود

يكبار هم خودت به غذا لب نميزدي
اما تمام شهر ز دست تو سير بود

لحن صداي تو همه را جذب كرده بود
از بسكه طرز صحبت تو دل پذير بود

از بردباري ات چه بگويم كه دشمنت
حتي از اين صبوري تو سر به زير بود

اي انتهاي جود و كرم اي امام من
يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

خورشيد را جمال تو شرمسار ميكند
مهتاب بي تو ميل شب تار ميكند

تو آمدي و روزه ي خود را علي فقط ...
...با بوسه بر لبان تو افطار ميكند

تو هستي آن كريم كه اموال خويش را
سه دفعه با رضاي خود ايثار ميكند

من از تبار ميثم تمارم ، عاقبت
عشقت حواله ام به سر دار ميكند

اين خصلت تو كه به گدا رحم ميكني
گاهي فقير را چه طلبكار ميكند

لطف تو هست شامل حالم امام من
يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

محمد حسن بيات لو


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام حسن(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام حسن (علیه السلام)
[ 21 / 4 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]